#قسمت_اول
#شيعيان در مورد ضربت خوردن #على در بالاى منابر داستانها را اينگونه اغاز ميكنند :
باری آنروز که حضرت از خانه بیرون میرفته است و میخ در به لباس پاره پوره حضرت گیر میکند و حضرت با زبان میخی به میخ میگوید میخ جان مرا رها کن که میخواهم بروم #شهید شوم، و میخ به #حضرت میگوید حضرت جان من بیخیال، و مرغابی ها که معلوم نیست وسط اون بیابون مرغابی از کجا آمده بود، با حضرت گفتند وک وک، کوک کوک، یعنی نرو ابن ملجم میکشتت، و حضرت برگشت به آنها با زبان مرغابی ها گفت، کوک وک کوک وک یعنی شما تو این کارا دخالت نکنید ما امامها خودمون میدونیم چیکار کنیم.
منبع:
(منتهی الآمال پوشینه یکم برگ 207)
#امام_على بعد از ضربه خوردن حضرت فرياد زد ” فزت و رب الكعبه” يعني به خداي كعبه رستگار شدم !!
#شیعیان معمولاً به همین قصه ها علاقه دارند و به تاریخ علاقه چندانی نشان نمیدهند.
آیا مایلید بدانید آن شخصی كه در حال سجده در مسجد ضربت خورد چگونه و در كجا ضربت خورد ؟؟
سري به #كتب_تاريخى ميزنيم و اين واقعه را پى ميگيريم !
” يعقوبي در تاريخ يعقوبي جلد دوم صفحه ١٣٨ مينويسد :
اما #عبدالرحمن_ابن_ملجم بر در مسجد ايستاد و #على در تاريكي صبحدم بيرون امد پس مرغابيانى كه در خانه بودند در پى او رفتند و بر جامه اش اويختند، پس گفتند: صوائح تتبعها نوائح “فرياد كنندگاني كه نوحه گرانى در پى انهاست”
و سر خود را از دريچه مسجد داخل كرد، ابن ملجم شمشيرى بر سرش نواخت ، پس افتاد و فرياد زد بگيريدش .
” تاريخ بلعمي جلد چهارم و در صفحه ٦٧٤ خود اورده كه :
و چون #علي_عليه_السلام از در مزگت (مسجد) اندر امد و اين ملجم علي را بيافت ، شمشير بزد و شمشير بر پهلوي #على اندر امد و گروهي گفتند بر سرش نشست و او را به دو نيم كرد، و على بر مردم بانك بزد كه بگيريدش .
” طبري در تاريخ معروف در جلد ششم صفحه 2684
شرح واقعه را چنين مينويسد:
و شمشيرهاي خود را برگرفتند و بر دري كه على از ان خارج ميشد نشستند و چون بيامد شبيب ضربتى به قصد او رها كرد كه به بازوي در يا طاق خورد . ابن ملجم ضربتى به پيشانى او زد، وردان فرارى بشد و به درون خانه خود شد …
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر